ناصحی: شهرآرا، سنگر صداقت در مسیر خدمت به شهر و مردم است چلۀ فرهنگ‌بانی پژمان‌فر: شهرآرا اعتماد عمومی را جلب کرده است هوای مشهد در مرز ناسالم شدن (۳ خرداد ۱۴۰۴) یک شهر و یک شهرآرا چمران: سرمایه‌گذاری در مشهد آینده‌ساز است انعقاد تفاهم‌نامه شهرداری مشهد و بانک تجارت برای جهش پروژه‌های شهری (۲ خرداد ۱۴۰۴) تلاش شهرداری و شورای شهر مشهد برای مقابله با چالش‌های فضای سبز و حمل‌ونقل مشهد (۲ خرداد ۱۴۰۴) شهرداری مشهد در مسیر درآمدزایی پایدار با نوآوری‌های مالی و اقتصادی مشهد در حوزه سرمایه‌گذاری‌های غیرساختمانی، شهری بکر و سرمایه‌پذیر است تأمین آب فضای سبز مشهد با مدل نوین سرمایه‌گذاری بخش خصوصی آغاز اجرای پروژه عظیم عصمتیه با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در منطقه ۱۲ مشهد رونمایی از بسته سرمایه‌گذاری ۷۰ هزار میلیارد تومانی شهرداری مشهد در نمایشگاه ملی فرصت‌های سرمایه‌گذاری تشکیل صندوق‌های نوآورانه مدیریت شهری برای نخستین‌بار در مشهد مظفری: ارتقای بهره‌وری آب، اولویتی حیاتی برای شهر مشهد است قرارداد سرمایه‌گذاری تأمین آب فضای سبز مشهد منعقد شد (یکم خرداد ۱۴۰۴) موزه ملی غذا در مشهد افتتاح می‌شود شهردار مشهد مقدس: روی سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در تأمین مالی کلانشهرها می‌توان حساب ویژه‌ای باز کرد کاهش ۷۳ درصدی مرگ ناشی از تصادف با موتورسیکلت با استفاده از کلاه ایمنی سرویس‌دهی رایگان اتوبوس‌رانی مشهد در روز دحوالارض، فردا (جمعه، دوم خرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

دویدن با« دکتر ماریو» در خیابان حسرت ها

  • کد خبر: ۱۲۱۳۰۴
  • ۲۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۵:۱۰
دویدن با« دکتر ماریو» در خیابان حسرت ها
سلمان نظافت یزدی - شاعر و روزنامه نگار

چند پله را که می رفتی پایین، از همه چیز چربی می چکید. چند میز و صندلی چرک مُرد و چربی گرفته و آدم هایی که از شلوغی خیابانی که من نامش را گذاشته بودم، «خیابان حسرت ها» ،عبور کرده بودند و خودشان را رسانده بودند به کوچه ای پرماجرا. من چیزی از آن کوچه در خاطرم نیست، آن کوچه با تصویری دیگر در ذهنم ثبت شده است.

همه آدم ها از کارمندهای بانک های پرشمار « خیابان حسرت ها»، دست فروش های سراب تا قاب سازها و مهرسازهای کوچه و زائران خسته یا تازه به مشهد رسیده، از سرما و گرما پناه آورده بودند به دو سیخ کوبیده و گوجه و نان تازه سنگکِ کبابی خسروی در کوچه شاهین فر.

کبابی خسروی اگرچه در کوچه شاهین فر بود اما من در خیابان دیگری ثبتش کرده ام، آن خیابان همان خیابان حسرت ها، خیابان سعدی بود با ویترین های پر زرق وبرقی که کشتی گیران و فوتبالیست ها را رنگی و سیاه وسفید نشان می داد و می شد ساعت ها به رنگ های زمین چمن و لباس بازیکنان و شادی تماشاگران خیره شد.

بعدها با آمدن میکرو و سگا و پلی استیشن این حسرت عمیق تر شد. من زمان های زیادی را با «ماریو» در خیابان سعدی قارچ خورده ام یا به قدرت پای «روبرتو کارلوس» در فیفا ۹۹ خیره شده ام، من حتی با «سونیک» در کوچه هایی که سعدی را به مدرس می رساند، دویده ام.

یابان سعدی با دوچرخه فروشی شروع می شد و بعد می شد در «مهتاب» و کتاب فروشی هایش گم شد و عطر پیراشکی فروشی کنار پاساژ را تا شب تحمل کرد، اما این خوشی ها برای کودکان دردناک بود، گناه گریه کودکان دهه شصت و هفتاد مشهدی و حتی کودکان مسافر، بر گردن خیابان سعدی است. این گریه ها همان گریه هایی است که شیخ اجل خودش وصف کرده:

«هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید
وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند»

سال هاست هر زمان به بهانه ای راهم می افتد به سعدی گوش تیز می کنم تا آن گریه ها را بشنوم. در کوچه شاهین فر بو می کشم تا عطر کباب کوبیده کودکی را دوباره حس کنم. کوبیده ای که دیگر هیچ زمان طعمش تکرار نشد، طعمی که مطمئن نیستم از ترکیب جادویی آن کبابی بود یا حس خوش بینی کودکانه.

کبابی خسروی مثل آدم های زیادی، سعدی غرق در ال ای دی های غول پیکر، ایکس باکس و پلی استیشن ۵ و ضبط هایی با صدای گوش کرکُن را ندید.

کبابی خسروی ابتدای زوال سلسله کاست ها و آغاز سلطنت سی دی برای همیشه مثل دودی از دودکش کبابی خارج شد و گم شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->